درباره کتاب صوتی همخونه:
کتاب صوتی همخونه را باید به عنوان معروف ترین اثر در بین دیگر رمان ها و کتاب های مریم ریاحی یاد کنیم. کتابی که باعث شهرت این نویسنده موفق شد و دلیلی بود تا دیگر آثار وی نیز به چشم آمده و طرفدارانی پیدا کند. رمان همخونه را به لحاظ دسته بندی می توان در دسته کتاب یا رمان های عاشقانه دانست که در بین دیگر آثار و رمان های عاشقانه ای که در سال های گذشته نگارش شده، نمونه موفق تری است که در بخش کتاب و رمان سایت بوک ناک قرار دارد. در ادامه با بررسی رمان همخونه با ما همراه باشید.
معرفی کتاب صوتی همخونه:
کتاب همخونه، داستان یک ازدواج توافقی و اجباری است، که با گذر زمان عشق نیز وارد این ازدواج میشود… یلدا دختری است بیپناه و تنها که با پدرخوانده اش زندگی میکند. از قضا شهاب پسر حاج رضا قصد خروج از ایران را دارد که با مخالفت شدید پدرش مواجهه میشود. در این بین یلدا و شهاب مجبور میشوند لحظات زندگی خود را در کنار هم و بهصورت اجباری سپری کنند. اما در رمان همخونه شاهد اتفاقات دیگری خواهیم شد که غیر منتظره هستند.
بخشی از کتاب صوتی همخونه:
متن زیر از ابتدای کتاب صوتی همخونه انتخاب شده تا با حال و هوای داستان و قلم نویسنده آشنا شوید. ظهر بود اواخر شهریور با این که هوا کم کم روبه خنکی می رفت اما آن روز به شدت گرم بود خورشید با قدرتی هر چه تمام تر به پیشانی بلند و عرق کرده ی حسین آقا می تابید قطره های ریز و درشت عرق از سر روی او آرام آرام و پشت سرهم ریزان بودند و روی صورتش را گرفته بودند چهره ی آفتاب سوخته اش زیر نور خورشید برق می زد اما گویی اصلاً متوجه گرما نبود و همان طور شیلنگ آب را روی سنگ فرش حیاط بزرگ و زیبای حاج رضا گرفته بود و به نظر می رسید قصد دارد آنها را برق بیاندازد.
ادامه متن کتاب:
حسین آقا حالا دیگر هفت سالی می شد که سرایداری خانه حاج رضا را بر عهده داشت یعنی درست از وقتی که عموی پیرش بعد از سالها خانه شاگردی حاج رضا از دنیا رفته بود به یاد عمویش و مهربانی هایی که او در حقش کرده بود افتاد. او حتی آخرین لحظه ها هم از یاد برادر زاده تنهایش غافل نبود و از آقای احسانی خواهش کرده بود مش حسین را نیز به خانه شاگردی بپذیرد. حسین آقا غرق در تفکراتش هر از گاهی سرش را تکان می داد و با لبخند، دندان های نامنظم و یکی در میانش را به نمایش می گذاشت.
در ادامه کتاب خواهید شنید:
صدایی در حیاط که با شدت کوبیده می شد او را از دنیایش بیرون کشید. شیلنگ روی زمین رها شد، آب سر بالا رفت و مثل فواره دوباره روی زمین برگشت. یک جفت کفش کهنه که پشتش خوابانده شده بود، لف لف کنان به سمت در دویدند در حالی که صاحبشان بلند بلند می گفت: آمدم… صبر کنید آمدم با باز شدن در چهره درخشان دختری با پوستی لطیف و شفاف و قامتی متوسط نمایان شد. در حالی که با چشمان سیاهش به حسین آقا چشم دوخته بود با لبخند شیطنت باری گفت: سلام، چه عجب مش حسین! یک ساعته دارم زنگ می زنم…
خلاصه کتاب:
دختری به اسم یلدا که به دلیل فوت مادر و پدرش با یکی از دوستان صمیمی پدرش زندگی میکنه. بچه های اون مرد (حاج رضا) خارج از کشور هستن بجز پسر کوچکش که به دلایلی از پدره کینه به دل داره و اونم تصمیم داره از ایران بره… خلاصه اینکه حاج رضا با شرط و شروط خاصی از یلدا میخواد که با همین پسر کوچیکه (که تا به حال یک بارم یلدا رو ندیده) که اسمش شهابه ازدواج کنه و به مدت شش ماه با هم تو یه خونه زندگی کنن.
اخلاق شهاب هم از اون جوریاست که نمیشه با یه من عسل نگاشون کرد. مغرور از خود راضی و در عین حال خوشتیپ و جذاب قصد اصلی حاج رضا این بود که اونا به هم علاقه مند بشن. در این بین اتفاقاتی میفته و حرفهائی زده میشه و روزهائی میگذره که شرحش رو باید خودتون بخونین.
مشخصات کتاب:
فرمت فایل ها: mp3
تعداد فایل ها: 87
حجم کل فایل ها: 463 مگابایت
مدت زمان پخش: 12 ساعت و 19 دقیقه
نویسنده: مریم ریاحی
گوینده: الی مسیحا
تعداد صفحات: 465